میری آرایشگاه میبینی مو ریخته رو زمین..
میری خیاطی میبینی پارچه و نخ ریخته رو زمین...
میری تعمیرگاه میبینی پیچ و مهره و آچار ..
ولی میری بانک هیچی رو زمین نمی‌بینی
حتی خودکارشونم با نخ بستن😂😂
🤣|
هههه
😂😂
آقا قرص جوشان انداختم تو خاکشیر
خاکشیرا غافلگیر شده بودن نمیدونستن کدوم وری برن😂😂
خیلی صحنه جالبی بود😂😂😂😂
6
طنز دهه شصتی رو فقط دهه شصتی درک میکنه، امروز تو سالن ترخیص کاره اومد به یکی از کارمندا گفت من تا اصفهان رو ۲ ساعته میرم.
ازش پرسید مگه میشه، چطور؟
گفت یه ساعت رو داشبرد لکسوسه، یکی ام رو دستم، بعدم ۱۰ نفری زدن زیر خنده.
🤣🤣🤣🤣🤣
به آدم های که تو ۳۰ دقیقه بلند میشن ، دوش میگیرن و صبحانه میخورن حسودیم میشه ، من ۳۰ دقیقه لازم دارم تا بفهمم کی ام و کجام و باید چیکار باید بکنم😂😂😂
سوپ پختن كارى نداره🤔
فريزرو باز ميكنى هرچى توش بود ميريزى تو يه قابلمه ى پر از اب بعد ميرى ميشينى رو مبل، هركى رفت اشپزخونه بهش ميگى بى زحمت اونو هم بزن😂😄
ماشین نامزد من اسمش مارال بود
هربار منو میرسوند، پیاده که میشدم برف پاک‌کن میزد. یه بار ازش پرسیدم این چه کاریه؟
گفت مارال باهات بای بای میکنه 😂😂
همین جمع ۴۰-۵۰سال دیگه تو خانه سالمندان دور هم نشستیم دری وری میگیم دری وری میشنویم
با عصا میزنیم به هم هار هار میخندیم😂😂
میگه چرا هیچوقت تو عکسات نمیخندی ، غمگینی؟! ، روم نشد بگم میخندم دماغم پخش میشه تو صورتم😂
منطقی حرف زدن با بعضی ها،
حتی از پوشیدن دمپایی لا انگشتی با جوراب هم سخت تره😁😖
