دیشب پسرم ۸ سالش ی کار بدی کرد منم از دو طرف صورتش گرفتم و لپش فشار دادم پاشدم برم چایی بیارم دیدم یهو گریه کرد افتاد زمین صدای گریه اش قطع شد و چشاش باز موند انگار نفس نمیکشید اونقدر گریه کردم صداش زدم داد و هوار بردم آب زدم صورتش یهو گریه کردیعنی مردم دست و دلم میلرزید الآنم حالم جا نیومد یعنی چی شد بهش خدا سر دشمنمم نیاره خیلی بد بود عذاب وجدان خفم میکنه😭😭😭😭😭😭شب خوابید ولی من بالا سرش نشستم تا نزدیک صبح
جهان را برماسخت کردی بعید است خدای ما بر تو آسان بگیرد
مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍