به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!
من اون زمان مستاجر بودم برا دخترم تخت کمد نخریدم طلا خریدم.بعد اینکه خونه خریدیم تخت و کمد خریدم.
سعی کردم با مشکلات زندگیم کنار بیام.بعضیاشون تاوان اشتباهات خودم بود که پذیرفتم و تا جایی که بتونم باهاشون مبارزه میکنم که نبازم.بعضیاشون هم فقط به دست خدا حل میشه و من عاجزم.و مطمئنم روزی خدا دستمو میگیره...خدایا شکرت..هزار مرتبه شکر که جواب سختی ها و رنج هامو به موقع میدی
نه عزیزم من مشهد هستم؛از خیابون ۱۷ شهریور مشهد خریدم قیمت ها عالی بود من ست کالسکه و کریر هم خریدم ۴۸۰۰ کل سیسمونی شد ۲۵ت غیر از تخت نوزادی کمدش اونا شد ۸۵۰۰