وصال با خودش
یه خاسته دنیایی هم ازش دارم و ازش خاستم این ماه بهم بدتش
منتظرم جوابمو بده
ریش و قیچی رو سپردم دست خودش چون میدونم این همون خدایی هست که هیچ کس رو نداره ولی منو هیچ وقت تنها نگذاشت همیشه حوصلمو داشت چه حالم خوب بود چه بد همیشه به خاسته هام جواب میداد هیچ وقت نااامید منو برنمیگردوند از درگاهش همیشه شونه ها و آغوش امنش محل حال بدی هام بود و همیشه نگاه های مهربونش رو موقع حال خوبی هام بهم مینداخت خدای من همچین خداییه من دارم از همچین خدایی خاستمو میخام
خدای مریمی که باکره پسر دار شد خدای یوسفی که از ته چاه به تخت شاهی نشست خدایی که موسی رو از تو سبد روان روی رودخونه به عزت رسوندش
خدای من همچین خداییه خدای تبدیل ناممکات به ممکناته
یک بار بهش رو بزنی روتو رو زمین نمینندازه