اتفاقات چن سال اخیر از من یه آدم بدی ساخت...موقعیت های خوب زندگیم رو از دست دادم....بی آبرویی های خواهرم و طلاق من...لعنت به ازدواج اجباری و لعنت به والدینم منو به پول فروختن....لعنت به خانواده های پولکی...خونه ما دختر اررشی نداره...انقد عزت نفسم پایین آورده خانواده من.....میخواستم زن دوم یه مامور عوضی بشم....بعضی وقتا انقد عقده ای میشم....دلم میخاد برم پیش خاله ها زندگی کنم...وجدانم نمیزاره....همه دنبال منفعت خودشون..همه تحصیلکرده و شاغل هستن ولی بی شعور تمام معنا...در حدی که من موقع گریه و حملات پانیک....خواهرم میرقصه و اهنگ شاد....تو زندگیم هیچی ندارم بهش دلخوشی کنم....آرامش زیر صفر...دنبال یه آدم معتمد میگردم برم پیشش زندگی کنم مرد یا زنش فرق نداره...فقط از این محیط بزنم بیرون.....رد داده واقعی منم....خانواده پولداری هستیم ولی کاش نبودیم...از کلمه پول نفرت دارم...
🥺🥺
ایشالا همه ی مشکلاتت حل بشه.
درس خوندی؟
نمیشه کنکور بدی شهرستان بزنی یه رشته ای و بری تو خوابگاه زندگی کنی در کنار درست کار کنی که بعد از درست دیگه تنها زندگی کنی و نری پیششوون؟ 🥺
من تو خوابگاه خیلیا رو میدیدم که برای فرار از خونواده اومده بودن شهر دور دانشگاه
شناختی???
اتفاقادکنکور ارشد دادم تبریززق شدم....نذاشتن گفتن باکره نیستی میری به راه های بد و وارد روابط میشی....لعنت به والدینم....بخاطر پول منو به یه مرد سن بالا فروختن...تونم کلی،دستمالی بعد یه کارت کشید واسه مهریه پایین...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
