طلاهای مامانم دزدیدن یه پرسیده ب پلاک مخدوش تو پس کوچه افتاده دنبال مامانم با شگرد زبون بازی و معرفی خودش ب عنوان دوست برادرم واینکه نذری گوشت آورده برامون ازمامانم خواسته انگشتر والنگوشو شمارشو ببینه مامان ساده س منم باور کرده داده بعد طرف جلوی مامانم انداخته تو نایلون گوشت نذری داده دست مامانم بعد فرار کرده مامانم نایلون دیده با مهارت خاصی زیرشو سوراخ کرده بود طلاها روانداختنی توماشین انداخته بعد توش گوشتم نبوده بادستمال پرکرده بود کلانتری محله اومدن بعد صبح رفتیم تشکیل پرونده
اما دیگ کاری نکردن نه فرستادن چهره نگاری نه انگشت نگاری
گفتن سرقت نبوده کلاهبرداری بوده
یه سربازی اونجا بود گفت برید آگاهی پرندتونو از اینجا ببرید
الان ماباید چیکار کنیم