تقریبا ماه پیش یه خواستگاری برای من پیش اومد جواب مثبت دادم تا مرحله ی عقد پیش رفتیم سر خرید سرویس و حلقه دعوامون شد نامزدی بهم خورد ... چند روز بعدش من از مرکز کارم می اومدم عصبانی بودم دیدم با یه آقا تصادف کردم ماشینش خیلی لوکس بود عین ندید بدیداا رفتم پلاکشو نگاه کنم متوجه شدم تهرانیه .. خلاصه پیاده شدم خیلی منطقی برخورد کردم ایشونم بشدت خوش رفتار بودن حتی نذاشتن به پلیس زنگ بزنیم در صورتی که من مقصر بودم فقط شمارمو گرفتن و رفتن
تقریبا دیروز یه خانومی با من تماس گرفتن برای امیر خیر بعد گفتن پسرشون با من تصادف کرده و اینا اجازه خواستن بیان؟
منم به مامانم اینا گفتم اینا قرار شد دیروز بیان بعد برای من شوخی بود ☹😑فک کردم سرکاریه ولی اومدن
من بالکن فقط ماشیناشونو نگاه میکردم 🤫
گوشی با خودم بردم اسکن میکردم (وضعیت مالی بدی نداریم ولی در حد اونا پول خورد حساب میشیدیم)
اومدن خیلی متشخص برخورد کردن تحصیلات عالی خانواده خوب ، منطقه ی زندگی خانواده ی پسره زعفرانیه زندگی میکردن بعد خود پسره دو واحد داشت انقد استرس داشتم اصلا متوجه نشدم متراژ چقده فقط گفت یه واحدش ولنجکه یه واحدشم میرداماده فقط گفت یکیش ٤خواب مستره یکیش سه خوابه ....
بنظرتون ریگی به کفششون نیست؟ هیچ پولداری به این عظمت از تو خیابون زن انتخاب نمیکنه اصلا نمیتونم باور کنم
و اینکه حتی برای بابامم تعجب برانگیز بود همه خانوادم هنگ بودن😮 از پدر پسره پرسید شغلش چیه گفت دو تا کارخونه دارم پسرم تو کارخونه مشغول نیست تو رشته ی خودشه متخصصه (تازه اونجا متوجه شدم پزشکه ) از همه نظر زندگیش تامینه ولی خیلی بزرگه !!!
سنشو بگم؟