من دوسال با این آقا بودم به قصد ازدواج، خانوادها باهم اشنا شدن، هرچند از لحاظ فرهنگی واقعا پایینتر بودن به دلایلی که نمیتونم بگم اما از همون اول بنا گذاشتن به مخالفت زیاد و توهین کردن من اما بازم بخاطرش کوتاه اومدم و صبر کردم گفت راضیشون میکنم اما هیچ تلاشی نکرد فقط ادعا و وعده وعید و منو الکی امیدوار میکرد با همه نداریاش ساختم و هیچوقت هیچی ازش نخواستم خودشم میدونست و همیشه میگفت تو قدردانی و کم توقع همیشه براش بهترین بودم صد بودم اما تلاش نکرد برام اونقدر که مجبور شدم تموم کنم حتی خانوادش دعای جدایی گرفتن برامون خیلی قلبم شکسته حس میکنم در حقم ظلم شده، من تمام وجودمو براش گذاشتم حس میکنم دیگه عاشق نمیشم.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!