دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
نگرانیمون مثل همه.واسه سلامتی عزیز دلمون مث اسفند رو آتیشیم
حق داری عزیزم. درکت میکنم
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
عزیزم من با یه خانوم اشنا شدم.هفت ساله پدرشون سیروز کبد دارن.پیش دکتر سقفی تهران رفتن.با رژیم ودارو ...
ممنون که گفتی اسم دقیق و شماره مطبش رو میشه بهم بگی؟
و اینکه اگر رفتی و خوب بود دکتر، بیای همینجا بهم بگی ما هم مراجعه کنیم؟
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
ممنون که گفتی اسم دقیق و شماره مطبش رو میشه بهم بگی؟و اینکه اگر رفتی و خوب بود دکتر، بیای همینجا بهم ...
چشم حتما بهتون اطلاع میدم
عزیز دل من.نورچشمام.قوت قلبم.جمعه ساعت سه وچهل دقیقه بیست ویک شهریور به مقصد آسمون ها پرواز کرد.ودستهای دخترش خالی شد...روضه رقیه شده همدم تنهایی هام..بابا به دیدار دخترت نمیای دیگه؟ما قرارمون بودهرجا میریم کنار هم باشیم..بارفتنت تموم رنگ های دنیا را بردی ودخترت را داخل یه تنهایی بی انتها رها کردی
ممنون که گفتی اسم دقیق و شماره مطبش رو میشه بهم بگی؟و اینکه اگر رفتی و خوب بود دکتر، بیای همینجا بهم ...
دوستم هفت ساله تونسته وضعیت پدرش را ثابت نگه داره.با مراجعه به دکتر ثقفی ورژیمی که دکترشون شیراز داده.من مشکل پدرم قلبش هست.دکتر ها ی بیمارستان تشخیص اشتباه دادن
عزیز دل من.نورچشمام.قوت قلبم.جمعه ساعت سه وچهل دقیقه بیست ویک شهریور به مقصد آسمون ها پرواز کرد.ودستهای دخترش خالی شد...روضه رقیه شده همدم تنهایی هام..بابا به دیدار دخترت نمیای دیگه؟ما قرارمون بودهرجا میریم کنار هم باشیم..بارفتنت تموم رنگ های دنیا را بردی ودخترت را داخل یه تنهایی بی انتها رها کردی
دوستم هفت ساله تونسته وضعیت پدرش را ثابت نگه داره.با مراجعه به دکتر ثقفی ورژیمی که دکترشون شیراز داد ...
خب یجورایی شکر خدا که کبد نیست.
چون گمونم سیروز واقعا بیدرمان باشه!
ولی قلب یک راه هایی داشته باشه.
خدا خیرت بده که گفتی.
الهی عزیزت شفا پیدا کنه.
میگم اسم دکتر مادرِ دوستت در شیراز رو میشه برام پیدا کنی و بگی.
ازش میشه بپرسی؟
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...