سلام ما ۴ ساله که باهم دوستیم.پسر خوبیهد.خانواده خوب دارهد.شغل و درامد خوبی داره .خانواده ها هم در ارتباطن .تا هفتهدپیش داشتم هز عشقش میمردم .ولی الان خیلی هزش دل چرکینم .انقدری حس میکنم باهاش خوشبخت نمیشم و اذیت میشم.انگار انتطارم یه شوهر خیلی بهتر و رفتار های خیلی بهتریه .چون این هفته دلمو شکوند من بخشیدمش ولی انگار دیگه برام اهمیتی نداره و علاقمو بهش هز دست دادم .از طرفی هم ۴ سال زندگیمو باهاش گذروندم .نمیدونم این حس موقته یا نه .میترسم ترکش کنم و بعدا پشیمون شم .پای هیچ کسی هم وسط نیست ...انگار رفتارایه بدش و هی مداوم بخشش های من باعث شده از چشمم بیوفته.خیلی دنبال خوشحال کردنه منه از نظر کادو و این چیزا اما از طرفی هم حس میکنم ترس از دست دادنمو نداره.حق هم ااره ۴ ساله نشون دادم که بدون اون نمیتونم زندگی کنم .نمیدونم باید چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
باخودت صادق باش. بدون فکر ترسکامل بسنج همه چیو.اگه دیدی برضررته ونمیخوای عزمتو جزم کن و بروحالت بدمی ...
من کلا نمیخوام دیگه با کسی برم تو رابطه.نمیخوامم ازدواج کنم .اصلا اهلش نبودم .با این تصمیم به ازدواج گرفتم که ااان پشیمون شدم .۲ روز دیگه سالگردمونه و از قبل برنامه داشتیم .نمیدونم قبلش برم یا بعدش😭
مرگ یبار شیونم یکباروقتی بری هزاران بار پشیمونی سراغت میاد .اقتدار ب خرج بده برنگرد
برام عجیبه منو این تو این ۴ سال مشکلات خیلی سخت خریو پشت سر گذاشتیم.و من ذره ای حسم کم نشد بهش.برام عجیبه که سر یه چیز که زودم تموم شد و رفت حس ۴ سالمو که واقعا میدونستم عشقرو از دست دادم