2777
2789
عنوان

وقتی به دنیا آمدم

186 بازدید | 0 پست

وقتی به دنیا آمدم شب بود

اما مادرم آهنگ صبح را می‌خواند.

بعد ها هرگاه به افق ها نگاه می کردم

پدرم می‌گفت: به زودی صبح می دمد!

در تاریکی به دنیا آمده ام

به همین خاطر چشم و اَبروی من سیاه است

و جسمم ضعیف و ناتوان

زخمی نیز در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد!

من چهل و دو سال است به دنیا آمده ام

اما این شب دراز هنوز به پایان نرسیده

آه خدای من! چقدر ستاره باید افول کند تا این صبح بدمد؟!

احمد جان عثمان  

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز