2777
2789

اولین باره دارم دردی که این همه ساله رو با خودم حمل کردمو میگم

نمیخواستم با کاربری خودم بیام که شناسایی بشم

امروز اینقدر از دست مامانم خودمو زدم و وسایلامو زدم به دیوار و جیغ زدم که دارم میمیرم 

همه بدنم درد میکنه

بابام به مامانم خیانت کرده خیلی سال پیش ولی از همون سالا مامانم اون تنفری که نسبت به بابام داشت رو سر من خالی میکرد

همیشه بین منو خواهرم تبعيض قائل میشد

همیشه خدا 

همیشه کافی بود یه اشتباه کوچیک ازم سر بزنه شروع میکرد وقت اذان به نفرین کردنم 

الهی سیاه بخت بشی، سیاه بختیت آرزومه 

الهی رفتارت طوق لعنت بشه به گردنت بیفته

نمیدونم چیکار کردم واقعا نمیدونم😭😭😭💔💔💔

دارم با گریه مینویسم توروخدا اگه یکی میخونه بگه چیکار کنم

ادامشو مینویسم الان

عزییززززم.

مستقلی؟ اگ نه که سعی کن برای خودت یه کار پیداکتی حتی شده پاره وقت. که اصلا خونه نباشی

مامان منم عصبی میشه میگ ها خدا لعنتت کنه.کمر باباتو شکستی

وازاینجور حرفا.

ولی تو تامیتونی خونه نباش مستقل شو برای خودت خوابگاه بگیر 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزییززززم.مستقلی؟ اگ نه که سعی کن برای خودت یه کار پیداکتی حتی شده پاره وقت. که اصلا خونه نباشیمامان ...

من حتی اجازه ندارم پامو از حیاط بزارم بیرون

حتی تو عمرم یبار پارک نرفتم

حتی یبار خونه دوستم نرفتم

حتی یبار پیاده روی نرفتم

اجازه ندارم برم بیرون

فقط باید درس بخونم تا برم دانشگاه

من بیشتر از ۲۰ سالمه بچه هم نیستم

الهی💔خب چیشد؟

هیچی عزیزم

خیلی ساله همین اوضاع رو دارم از بچگی

مامانم بابامو از اول ازدواجش نمیخواسته و به قول خودش به اجبار بوده

منم که به دنیا اومدم، انگار همه اون بی مهری ها رو سر من خالی کرده

خیلی حالم بده خیلی

بابام خیانت کرد همیشه با من دعوا داشت و قهر بود 

شده سه ماه چهار ماه باهام حرف نمیزنه

باورت میشه؟

اخه کدوم مادری با بچش اینکارو میکنه؟؟؟؟

جالبه برادرم که بچه هم نیست بهش حرف بد میزنه و یا خواهرم هر چی بهش بگن بازم باهاشون حتی يکروز قهر نمیکنه و با ناز باهاشون حرف میزنه

من نه

دعام کن خیلی درمانده شدم

قرص اعصاب مصرف کردم چند سال ولی لرزش دست و معده درد گرفتم مثل چون خشک شده بودم


قرصا رو ول کردم


تا وقتی مامانم کارم داره یا میخواد چیزی براش بگیرم باهام خوبه


وقتی میخواد درددل کنه خوبه


امان از وقتی که کارش تموم بشه


بخدا اینقدر تیکه میندازه نفرین میکنه که دنیا جهنم میشه برام


همین عصر داداشم وسایلاشو بهم ریخته بود و جمع نکرده و رفته بود


اینطوری نفرین میکنه منو و جمع مینده 


اینقدر نفرین کرد ولی اصلا حوصله بحث باهاشونو ندارم


میز درسمو پرت کردم زدم به دیوار شکست


سطل زباله رو شکوندم


تموم اشغالا پخش زمین شد 


اینقدررر جیغ زدم که گلوم میسوخت


داداش کوچیکم که میخواست بیاد تو اتاق، بهش میگفت بشین نرو 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز