2777
2789
عنوان

حالم خیلی بده

179 بازدید | 15 پست

اصلا حوصله هیچ کاری و ندارم

ن ناهاری پختم ن کاری کردم

شوهرم اومد خونه گفت ناهار چی 

دیگ‌بعدش زدم زیره گریه شووکه شد

اصلا نمیدونم چم شد بلند بلندددد زدم زیره گریه

خودمم تعجب  کردم از این حالت هام

یبارم قبلا اینجوری شدم

ب تفس نفس افتادم از گریه

سره هیچ و پوچ

همه چی دارم تت زندگی شوهرمن خیلی خوبه

ولی نمیدونم این گریه های یهووویی

حتی حوصله ناهار درس کردنم ندارم

اصلا نمیدونم چی باید درس کنم

حالم خیلی بده خیلی

هنش ی گوشه افتادم

همیش حس بی ارزشی میکنم

ن دوستی دارم

ن فامیلی محلم میزارن

هیچکس دوستم‌نداره

چون هیچی نشدم 

اصلا هم بلد نیستم باکسی دوست بشم‌درست

همه هزم‌زده میشن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم گاهی خودبخود همین جوری میشم هیچ دلیلی واسه حال بدت نداری؟

دلیلم‌بی ارزشیمه

ک کسی حتی خونم نمیاد زیاد براکسب مهم نیستم

کلا بلد نیستم حتی درس حرف بزنم بلدیگران 

دلیلم‌بی ارزشیمه ک کسی حتی خونم نمیاد زیاد براکسب مهم نیستم کلا بلد نیستم حتی درس حرف بزنم بلدیگرا ...

آخه چرا فکر میکنی بی ارزشی

شاید اطرافیانت خیلی اهل رفت وآمد نیستن خب دلیل نمیشه حس بی ارزشی کنی

خوب به نظر من معاشرت خیلی‌ به شاد بودن آدم کمک میکنه عزیزم منتظر نباش کسی‌ ارتباط شروع کنه خودت یکم فکر کن ببین کی‌ بت انرژی میده یه ارتباطی‌ رو باش شروع کن

ورزش هم خیلی‌ خوبه

ولی‌ کاری که بسیار به شاد بودن و راضی‌ بودن آدم کمک میکنه اینه که یه حرفه‌ای رو انجام بعدی که هم استعدادشو داری و هم علاقه، پیدا کردن علاقمندی یکم زمان میبره ولی‌ وقتی‌ پیداش کردی و شروع کردی دیگه میری جلو

این علاقمندی میتون نقاشی باشه شیرینی‌پزی باشه عکاسی باشه یا هر چیزی، حتما قرار نیس کار پیچیده یا شغل بیرون از خونه باشه

نصف حال بدت به خاطر نوسان هورمونا توی بارداریه. من جوری حالم بد میشد که بی دلیل گریه میکردم.مثلا داشتم ظزف میشستم بعد یاد یه چیز بی ارزش می افتادم گریه میکردم.الکی الکی. دیگه برا شوهرمم عادی شده بود

زندگی رو زیاد جدی نگیر ، چون تهش زنده ازش بیرون نمیای💚💚 وقتی می خندی مثل رویایی.کاش خودت می دیدی که چقدر زیبایی.....پسرم💚💚

دقییییقا عین خودمی. با هیچ کی دوست نیستم . من سعی کردم خودمو با یه هنر مشغول کنم و گاهی مطالب جالب تو نت سرچ میکنم میخونم. در ضمن پول ندارم یه باشگاه برم ولی خداروشکر سالم هستم و از پس کارهای خودم برمیام. تو هم از شکم شوهرت غافل نشو .حتتتتما در هر حالتی ناهار و شام حاضر کن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز