2777
2789

دو سال پیش توی مراسم پدربزرگم تیکه انداخت جوابشو دادم 

بعد از اون با هم حرف میزدیم ولی زیاد خوب نبودیم و سرد بودیم 

تا چند روز پیش که برادرش فوت شد جوان بود 

خیلی هواشو داشتم کنارش بودم دستاشو گرفته بودم آب قند بهش میدادم چون اصلااا حالش خوب نبود خودم با قاشق غذا میذاشتم دهنش میگفتم بخور واسه خاکسپاری بتونی بیایی

بخشیدمش من همون موقع دلم باهاش صاف شد

دیروزم شکلات و گیره سر با متن فاتحه پخش کردم بین بچه کوچیکا خیرات برای پسر عمم چون شهر غریبم و برای اولین هفته اش نتونستم برم شهرمون

نمیدونم بهش گفتن یا نه اینو عمم اینا

همو فالو نداریم تازه دیدم اینستا یه پست برام فرستاده نوشته یادم نمیره کیا توی سخت ترین روزای زندگیم هوامو داشتن

یعنی بخشیده؟🥲

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

احتمال زیادبخشیده خدا بهتون صبر بده بااین غمی ک طفلی داره فک نکنم قید بقیه باشه ک چکار باش کردن یا دلشو شکستن الان حال ی ماهی داره ک تو تنگ بدون آب افتاده😔انشالا غم اخرتون باشه عزیزم 

لطفا برای رسیدن ب حاجتم دعام کنید انشالا حاجت روا بشید 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792