سلام بچه ها لطفا بیایین کمک...
ما از دیروز با هم دیگه حرف نمیزنیم
قرار بود جمعه با مامان بابام و شوهرم و داداشم بریم پیکنیک شوهری هم قبول کرد بعدش برای بابام کار پیش اومد نتونستن جمعه بیان باهامون من به شوهری گفتم دونفری بریم پیک نیک حالا ک مامانم اینا نمیان بعدش شروع کرد به اینکه فردا گردو خاکه و نمیتونیم بریم کلا برنامه رو کنسلش کرد. ظهر جمعه بهش گفتم ببین گردو خاک نیست بیا چند ساعتی از خونه بریم بیرون گفت باید برم فوتبال منو تنها گذاشت رفت فوتبال حالا از دیروز باهاش سرسنگینم و هیچ حرفی بینمون ردوبدل نشده
الانم پای تی ویه من تو اتاق😞😞😞
اگه من قدمی برندارم اون همین جوری تا چند روز دیگه هم همینطوره😞
چیکار کنم؟