ما مهمون داشتیم .خواهرم با خانواده اش اومده بودند خونه ی ما ،جای همه تون خالی خیلی خوش گذشت .یه شب به یاد ماندنی ، در حال خوردن هندوانه بودم ناگهان یه سر وصدایی شنیدم رفتم بیرون دیدم همسایه هامون در حال دعوا و بزن بزن ، سر و کله ی همدیگه را شکستند چند نفر را بردند بیمارستان ،وااای که چه قدر ترسیدم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.