دوستان خداشاهده این واقعیه از وقتی اومدیم تو این خونه پسرم کلاس هفتم بود میگفت مامان بخدا شبها یه چیزی منو اذیت میکنه و من هم باترس شدیدی که خودم داشتم میگفتم از اثرات فیلم هاییه که میبینی فیلم های ترسناک
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭
کار هرشبش پریدن از خواب و صدا زدن من پدرشم که اصلا اعتقادی به این چیزا نداره دعواش میکرد که برو بخواب منمتا صبح دیگه بالای سرش بیدار و برقها روشن تا خود صبح هر روز و شب دعاهای زیادی میخوندم
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭
تیشرتشو زد بالا گفت انگشتاشو کشید پشت کمرم منم پیرهنشو زدم بالا دیدم وای سه تا خط قرمز با فاصله های اندازه و زیاد از بالای کمرش تا اخر کمرش هست شروع کردم قران خوندن و گریه کردن وداد پیش خدا و ایمه زدن پدرشم که همش دعوامون میکرد و هیچ کاری نداشت
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭
پسر من که اصلا سنگ رو سنگ نمیزاشت بند باشه تبدیل شده بود ی ادم گوشه گیر و فکر شبها که چکار کنه هیچ راهی نداشتیم که خونه عوض کنیموووک مشکلات دیگه که اینجا جاش نیست من چند وقتی بود ی کار نیمه وقت پیدا کرده بودم زمانی که پسرم مدرسه بود منم سرکار بودم فقط سه ساعت تنها بود و روزهای پنج شنبه که همش در حیاط باز میکرد مینشست تو کوچهتا من بیام
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭
از مدرسش بهم زنگ زدن که برم رفتم و معلم و ناظم و مدیر مدرسش گفتن بچت واقعا شرایط روحی خوبی نداره و اصلا با هیچ بچه ای دوست نمیشه و از همه کناره گرفته ناظم گفت من چند وقته ندیدم بازی کنه و بخنده مشکلی تو خونتون هست بین شما و پدرش گفتم نه گفت ببرش پیش دکتر و مشاوره ببرش این اصلا خوب نیست تو راه گریه میکردم رفتم سر کار چون گریه میکردم بهم گفتن برو خونه رفتم پسرمو از مدرسه برداشتم بردم خونه و نشستم قران ودعا خوندن به خودشم گفتم بشین بخون شبها میگفتم بخون و بخاب بردمش مشاوره و روان شناس گفتم مشکلمونو گفت باید سعی کنین نترسین چون اگه جن بدی باشه خوشش میاد که اذیتتون کنه خلاصه با دعا وقران پسرم کم کم میخابید اما خودم هم کم کم میدیم ی نفر که با چادر پاهاش روی زمین نبود حرکت میکرد
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭
با جاریم و عموش صحبت کردم اومدن بردنش خونشون گفتن صبحها خودمون میبریمش مدرسه ی چند روزی خونه ی ما باشه براش دعا گرفتن حرز امام جواد اما خودمم میدیدم حرز امام جواد برای منم گرفتن دیگه مدتها قران میزاشتم پخش بشه توخونه همه جا قران و چهار قل و ایت الکرسی چسبوندم وقتی که حرز امام جواد رو به بازوی پسرم چسبونده بودن شبش بدنش شروع به لرزیدن کرده بوده و قران میارن کنارش بیشتر حالش بد میشه اما اونام ترسیده بودن همشون ایت الکرسی میخوندن کم کمحالش بهتر میشه فرداش با بچه های عموش بازی میکرده
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭
اما الان دوسه ساله گذشته و کلا راحت بودیم و مثلا شاید تو یکماه یکبار از خواب میپرید دیگه ترسشم ریخته بود و منم نمیترسیدم اما دوباره چند شبیه یکی میاد پاهای منو میکشه پتو از روم میکشه یا از روم میپره حس سنگینی عجیبی دوبلره دارم ی دمپایی رو فرشی خریدم رنگش سفیده من چون هوا سرده پاهام یخ میزنه اینو میپوشم میاد با زور میکشه درش بیاره از خواب میپرم پسرمم میگه ولش کن گناه داره تو این سرما کجا بره
بیمااااارم تو مسیحااایی بر دردم شفا بده (مولانا بقیه اللله ..😭😭😭