دیشب ما ی سری ساندویچ درست کردیم با خواهرام داداشم برده بدع ب شوهرم ک ببزه بین نیاز مندا پخش کنه رفته محل کار شوهرم دیده نیستش البته تا داداشم ز زده بهش زود اومده ینی همون اطراف بوده گفت دستشویی بودم بد اومد گفتم با کی رفتی ساندویچارو پخش کردی گفت با کارگرم بد فلان رفیقمو دیدم ک معتاد و کارتن خاب شده بود ازم پرسیده با زن و بچت اومدی گفتم آره اخع ی بار دیگه هم این دوستش رو با من دیده بود ولی اونجایی ک دوستش کارتن خابه اصلأ دید نداشت ب من اون موقع شوعرم خودش تعریف کرده ک من زن گرفتم الان هم تو ماشینه و این حرفا گفت دیشبم ازم پرسیده باز با زنت اومدی منم گفتم اره گفت کارگرم باهام نیمده تو ماشین اونور اتوبان بوده ینی بازم اون پسره دید نداشته چرا شوهرم اینو گفته چرا کارگرش باهاش تااون ور نرفته