بچه ها از اینجا بگم خلاصه وار ما ۴ تا عروسیم من سومیم اخریه ولی از من بزرگتره تازه ۲ ساله وارد جمعمون شده ،ما جاریا به دلایلی اصلا باهم رفت وامد نداریم هم تقصیره برادر شوهراس هم مادرشوهرم اینا خلاصه من سر تهمت بیجا وبی احترامی خانواده شوهرم ۶ سال اینا قطع رابطه بودم باهاشون تو این ۶ سال ۱ قدمم برنداشتن برای آشتی ۲ تا خواهر شوهر مجرد داشتم بزرگه که ازدواج کرد جشنه خودمونی گرفت نرفتیم ولی کوچیکه تا نشون کرد بخاطره آبروش فوری اومد آشتی چون اگه من نمیرفتم مراسمش جاری دومیم قطعه رابطه بود ۱۲ سال اونم نمیومد واسشون بد میشد منم کینه ای نیستم کش بدم هر کی جای من بود آشتی نمیکرد خلاصه خواهرشوهرم با نامزدش ومادرشوهرم اینا ۲ سال پیش اومدن خونمون آشتی نامزدشم آورد دیگه من نتونم حرفیم بزنم اونموقع جاری اخریم هنوز وارد خانوادشون نشده بود اونم رفت محضر عقد کردن تموم شد رفت حالا نمیدونم پشته سرم چیا گفتن چی شده من آدمیم سرم تو کاره خودمه اهله چاپلوسی وقربونت برم فدات بشم الکی نیستم احتراممو میذارم ولی یه رو دارم جاری اخریم اولین بار که اومد خونمون از در که اومد تو نشست پیش برادرشوهر اولیم که مجرده خیلی صمیمی نیم ساعت پچ پچ میکردن نمیدونم جاریم چی نشون میداد بهش میخندید ....