بابا خواهشاً بحث اعتقادی نکنین هرکی با این بحثها مخالفه نیاد تایپیکم خواهشاً با حرفاتون تایپیکمو ترکوندین من میخواستم تجربه اونایی ک مریض مثل شوهر من داشتن بفهمم لطفاً رعایت کنید تایپیکم نترگه مخالفی نیا تایپیکم. شوهر من از نظر احساسات اصلا مثل قبلاً نیس اصلا نه محبتی نه علاقه ای سه ماه پیش اینجوری شد الان ۴۱روزی میشه اوردیمش خونه اولش خیلی اعصاب خوردی کرد خیلی بی تابی کرد الان بی تابی نمیکنه
ولی اصلا احساسی ندارع این همه دورش میگردم این همه دوسش دارم یک بار نشد یه تشکر ازم بکنه میدونم مریضه میدونم
یعنی این مغزش چقد طول میکشه تا خوب بشه من دارم دق میکنم عین بچه هاست 😔
وقتی تصادف کرد اصلا یه ذره ب فکر ماشین نبودم فقط برام سلامتی اون مهم بود ولی اون الان همش بابت ماشینش اشک میریزه .. ماشینو از من بیشتر میخواد بازم میگم میدونم مریضه لطفاً قضاوتم نکنین فک کنین من نفهممم..
منم یه آدمم زود ازدواج کردم رنج خوردم زیاد نو زندگیمم بچه مریض دارم همش اشک ریختم تو زندگیم نه ماه زندگیم از همه لحاظ خوب شده بود ک تصادف کرد چقد همو دوست داشتیم ولی الان اصلا علاقه ای نشون نمیده فقط مینویسم و اشک میریزم کیو داشتین اینجوری چقد شد خوب شد
همه میگن صبر کن به زبون آسون خودتون بزارین جای من تو جایگاه من بودن واقعا سخته😭😭😭😭😭😭