پایه دوم دبستان چون با شوهرش بحث و جدل داشتن و داشتن زلاق میگرفتن و پدرش فوت شده بود از اینورم دنبال ارث و میراثش بود
مارو میزد و کلا تو کلاس راجب اینمسائلش تلفنی حرف میزد
یبار برای اینکه دفتر مشقم ابی نبود منو زد و از کلاس بیرونم کرد
خدا ازش نگذره وجودم پر استرس شده بود اون زمان