2777
2789

اول خودم میگم

شوهرم همه رمز کارتاشو من میدونم ی کارت جدید گرفته بود دوروزه ب من گفت رمز دوم نداره منم باور کردم شبش خواستم قبض گوشیمو پرداخت کنم با کارت خودم هرکار کردم نشد برداشت با کارت شوهرم پرداخت کنم ک یادم افتاد رمز دوم نداره یهو یاد سوتی شوهرم افتادم ک ظهر به من گفت قبض گوشیشو پرداخت کرده فهمیدم رمز گذاشته نمیدونم واقعا یهوویی اصلا تو ذهنم ی رمز اومد منم زدم و زد قبض با موفقیت پرداخت شد خودم هنگ کردم خدایی صبح دیگه ب شوهرم نگفتم تو راه دیدم زنگ زد گفت با کارت من قبض پرداخت کردی چ جوری گفتم خیلی راحت مرده بود از خنده میگفت خدایی تو دیگه چقد زرنگی فقط بگو رمز ب لون سختی ک ب عقل جن هم نمیرسید و از کجا فهمیدی گفتم فقط کافی بود یکم فک ـکنم همین خلاصه کلی خندید و قطع کرد ظهر زنگ زد گفت ک رمزشو عرض کرده و این کارت شرکته و نمیتونه رمزشو ب من بده منم گفتم باشه عزیزم عیبی نداره منم رفتم قفل ساز اوردم قشنگ قفل و عوض کردم شب ک شوهرم اومد زنگ زد منم از پشت در گفتم ک شرمنده دیگه قفل و عرض کردم شوهرم فک میکرد شوخی میکنم ی نیم ساعتی با قفل ور رفت دیگه باورش نمیشد گفتم تا رمز کارتو نگی باز نمیکنم خلاصه ی دوساعتی تو راهرو نشیته بود اخر رمز و گفت و منم با تلفن بانک چک کردم و گفتم دیگه با من درنیفتیااااا منو نپیچون باریکلا😁😁😁حالا شما بگین

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

 یبار تابستون من سردم بود اون گرمش من میرفتم کولر رو خاموش میکردم اون فورا میرفت روشن میکرد،یادش بخیر تا صبح بیدا موندیم و از بی خوابی از حال رفتیم  

حاکمی به مردمانش گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،از میان جمع حسنک بلند شد و گفت:گندم و شیر که گفتی چه شد؟!کار چه شد؟!!مسکن چه شد؟!!!! حاکم گفت:ممنون که مرا آگاه کردید،همه چیز درست می شود...یک سال بعد حاکم مردمان را جمع کرد و گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگویید تا حل کنم،کسی نگفت:گندم چه شد؟کار چه شد؟شیر چه شد؟                            آرام وبی صدا یک نفر از میان جمع گفت:حسنک چه شد؟!!!!!

اولین باری ک میخاشتیم باهم بریم بیرون اون اومد دنبالم باماشین بعد پیاده شد دروواکرد برام یعد منکه میخاستم بیام سوارشم پام ب لب جوب گیر کرد چونم خورد تو در ماشین اونجا جلوش ضایع شدم بدبخت جلو خندشو گرفته بود

ما کل کل نداشتیم زیاد چون من زیادی خل و چلم موقع دعوا فقط میخنده:\

احساسمو کشتم......به خاطر آرامشم..

وا😒

من دراین حدبودکه گفت دماغت گرده گفتم عوضش نوکش بالاس مث تونیستم انقد بلندودرازباشه دماغم و یه قوزم داشته باشه(حالادماغشم سلطنتیه دوس دارما)

گف این سرعت گیرشه و اگه با سرعت اومدی پایین نیفتی😑

اگه حال دلم خوبه/سکوتم معجزه کرده/وگرنه خوب میدونم/که درد ازهرطرف درده

من چای دم کرده بودم . آوردم که بخوریم . هر چی صدا کردم که بیا چای آوردم ، پای کامپیوتر بود و ول کن نبود. گفتم اگه نیای همه ش رو خودم می خورم .   شروع کردم به خوردن . یکی ،  دو تا ، سه تا 😣 تا ته قوری خوردم . داشتم میترکیدم. ولی خوب دیگه درس عبرتی شد براش. 😁😂 وقتی اومد هنگ کرد گفت تو دیگه چه لجبازی هستی !

میگن مجازی ه . نگفتن الکی ه. واقعی ِ واقعی ه.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز