واقعا چقدر قدیم بهتر بود آدمای واقعا پاک و مومن بیشترازالان بود.الان که دیگه آدمایی مثله شیخ رجب علی وجود ندارن...
شیخ رجب علی بعداز اینکه غذای نذری برده بود خونه یکی از فامیلای نزدیکشون دختره که عاشقش بوده میره سمتش برای گناه و اون پا به فرار میزاره و از اونجا بوده که چشم برزخیش باز میشه و تا خونه اشون که درحال دویدن بوده همه ادمارو به شکل حیوون میده فقط یه انسان دیده بوده تو کل مسیر...این یعنی همه آدما چقدر گنهکارن که اگه چشم بصیرت داشته باشی وحشت میکنی...خلاصه از اونجا دیگه باطن ادمارو میدیده و چهره برزخیشونو میدیده ..اگه تو گوگل سرچ کنین داستان وکتابش هست .من همیشه حسرت همچین بندگان خوبی رو خوردم که نورچشمی خدا هستن...خوش به سعادتشون چه جایگاهی آدم میتونه پیش خدا با ترک گناه پیدا کنه...یک باراین مردخدایی نمازش قضا نشده بود از فضائل اخلاقیش خیلی چیزا گفتن ونوشتن...خدایا کمکمون کن ذره ای مثله این خوبا باشیم چون مرگ همیشه درکمین ماست ..همیشه ترسم از اینه که وقتی میمیرم نکنه دست خالی بیام پیشت...نکنه درحال گناه کردن باشم...نکنه تو ازم راضی نباشی ...خداجون کمکم کن همیشه به یاد مرگ باشم همیشه حواسم به کارام باشه ..به حساب خودم رسیدگی کنم وغافل نباشم از اعمالم قبل از اینکه به حسابم توی آخرت رسیدگی بشه...
