وای با مادرشوهر دعوا کردم اومده بود خونمون هعی میگفت تو بلد نیستی بچه داری تو اینجوریی اونجوریی هعی ایراد میزاشت
برگشت از دخترخاله شوهر گفت همونی که پارسال گفته بودم قبلا با شوهرم دوسته
منم عصابم اینقدر خورد شدددد هیچی نگفت هعی گفت گفت هیچی نگفتم اخرش برگشتم گفتم شما خونه نداری همیشه اینجایی
کلاا تو زندگی منه سرش پشیمونم ولی
به شوهرم گفت اونم اومده بود منو ول نمیکرد منم برگشتم گفتم مامانت تخم حروم ترین ادمیه که دیدم😐اصلا از این اصطلاح استفاده نمیکنما ولی نمیدونم چی شد الا شوهرم قرار بود امروز بمونه بریم خرید قهر کرد رفت تولیدی🥲