من از شوهر اولم که جدا شدم
دوتامون ازدواج کردیم
گذشته بدی داشتم و اون نخواست رندگیمون رو ادامه بدیم و خیلی اذیتم کرد به ناحق
گذشت و من ازدواج کردم و بچه دار شدم بعد من اون هم ازدواج و فهمیدم امشب خانومش باردار
داشتم با آشنای مشترکمون که صحبت می کردم گفتم امیدوارم پدر خوبی باشه
منو میگی بعد این حرف چقدر عذاب وجدان گرفتم که چرا این حرفی رو زدم .چرا مغرور شدم ...کلی توبه کردم ...ترسیدم از خدا و زمین گرد