من یه بار باهاش خیلی بد دعوا کردم
با این همه عشقی که بینمون بود یه بار زد منو
همون لحظه عذرخواهی کرد گفت نتونستم کنترل کنم خودمو . منم شروع کردم داد و بیداد راه انداختن که هر چقدرتحملت کردم بسه . یا تلاش میکنی حالت خوب باشه یا نه حالت خوب میشه نه من میمونم پیشت سگم گردنت نمیگیره
از اون روز رفت ورزش رو جدی دنبال کرد و تراپیستشو عوض کرد قرصاشو قطع کرد و رو ذهنیتش کار کرد
ینی ریلکسیشن و شکر گزاری . منم یه روز میدیدم این کارا رو نمیکنه میگفتم فکر نکن چون مریضی مراعات میکنم جمع کن خودتو😂کسی که افسردس تو مرحله اول خودش باید بخواد که خوب باشه به نظرم شوهر تو خودش با خودش جنگ داره