2777
2789

جونم بگه براااااتوووووون 

من خیلی اوایل ازدواجم تا همین چند وقت پیش حرص میخوردم ( از دست خانواده شوهر ) 

راستش اینکه از همون اول نامزدی ادم حسابت نکنن خیلی سخته و ادم دلش میشکنه 

شاید از نظر بعضیا بی معنی باشه ولی از نظر من مهم بود بحث ارزش و اهمیته 

یه نمونه کوچیکش ک تازه نامزد بودم ( یه روز زنگ زدم ب شوهرم حال و احوال کردیم عادت دارم میپرسم مامانت و ابجیت کجان ، گفت رفتن خونه زنداییم ناهار فسنجون درست کرده با مامان بزرگمو و اون دوتا زندایی هام رفتن ، و خیلی بهم برخورد و ناراحت شدم . بحث غذا نیست بحث اینکه ک من تو اون جمع و جمع های دیگه زیادی بودم ) میتونست بگه دور هم جمع شدیم ناهار توام جزو خانوادمونی بیا 😉

تا الان ک یکسال گذشته هر بار منو زیر پا گذاشتن با کاراشون 

دیدم هرچی من بیشتر چشامو میبندم رو این موضوع بدتر میشه؛

ک تصمیم گرفتم بی تفاوت باشم 

چون دیدم هم با حرص خوردن راجبشون دارم جسم و روحمو نابود میکنم 

اونا خوشن ولی من ناخوش باشم ...! 

تا اینکه جدیدا دوباره با دوستام کانکت شدم دوباره دارم رفت و امد میکنم باهاشون و میبینم ک خیلی آروم ترم 

خیلی حالم بهتره 

 یه نصحیت : هیچوقت به زور خودتونو جا نکنین تو دل کسی و تو جمع کسی  

چون به راحتی میزارنتون کنار 🙂

تو قَرارهِ مَنی و مَن بی قَرارهِ تو 🤍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  4 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  4 ساعت پیش