2777
2789

خونه مادرشوعرم بودیم مادرشوعرم گفت چقدر خوب ک اصلأ ورم نداری گفتم اره خاهرم گفته اگه منم مثل تو باردار میشدم صدتا شکم میزاییدم خواهرشوهرمم گفت بهش بگو بگه ماشاالله چشش دربیاد انشاالله منم عصبی شدم اون موقع شوهرم نبود بد شوهرم اومد شام بخوریم غذا ک خوردیم گفت پاشو بریم منم گفتم وایسا سفره رو جمع کنم گفت ن زودباش بریم کار دارم گفتم مامان ببخشید شرمنده هی میام اینجا زحمتت میدم سفرمم جمع نمیکنم خواهرشوهرم گفت عیبی نداره فارغ شدی بیا اینجا همه ظرفارو باید بشوری گفتم چندماهه مامان داره زحمت منو میکشه تو چیکاره ای ک تز میدی یهو شوهرم و خواهرشوهرم همینجوری موندن منو مادرشوهرمم خندیدیم ولی میدونم شوهرم پدرمو درمیاره بی سیاستی کردم جلوش حرف زدم اون ک نمیدونه خواهرش قبلش چ زری زد 

اگه چیزی گفت اصلا انگار نه انگار بگو فقط شوخی کردم

قضیه ی خواهرتم نگو که نگه تلافی کردی

خدایا هزارمرتبه شکر❤خدایا من روتو خیلی حساب باز کردم🧚‍ باز دم غریبه ها گرم، مارو رنگ کردن ولی نفروختن💔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا نگم خب

خب اگه بگی میگه تیکه انداختی 

فقط بگو شوخی کردم‌ما باهم شوخی داریم

خدایا هزارمرتبه شکر❤خدایا من روتو خیلی حساب باز کردم🧚‍ باز دم غریبه ها گرم، مارو رنگ کردن ولی نفروختن💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792