لحظه ای هم برای خودم (تمرینات خویشتن دوستی)

🥰😍🥰😍 خداروشکرررر

به به حسابی مشغولی پس

عزیزم 🥺🥺 انشالله دیگه بلا نبینی 

ازگل جونم دقیقا واسه منم همین بود من خودم دستی دستی خودمو کباب کردم اصلا نمیزاشتم کسی دست به لباسم بزنه 😂 از اون طرف هم تند تند یخ میریختم 

ولی دکترم خدا خیرش بده یه پرستار سنگ دل داشت که اونم خدا خیر بده 

یه بار منو حموم برد بیمارستان یه کیسه مانند روم کشید 

وای ازگل زجه میزدم ول نمی‌کرد می‌گفت به این فکر کن دست نگهدارم پوست اضافه بیاره 

بعد اونم خودم حموم میرفتم عادت شده بود واسم  ولی جونم در میومد 🥴

باز خداروشکر بخیر گذشت 

کلی همه رو نگران کردم بخدا پدرشوهرم با شلوار خونگی و دمپایی روفرشی اومده بود بیمارستان 😂😂😂 

اونوقت حامد رادین و رادوین رو چسبیده بود بهشون گفته بود من پختم 😵‍💫 

😂😂😂

فدای تو خواهری 

آخ خیلی خوشگله ازگل 😍🙈

انشالله دوباره سفر پیش بیاد

وای عزیزم به خیر گذشته بلا به دور باشه 🫂💘✨

بلا به دور 

😂😂😂 چتونه 

💘🫂💘🫂💘 واییییییییییییی قلبمممممممم مبارکه 

صد و بیست ساله شی 

😂😂😂😂😂😂😂😂

تنت سلامت باشه عزیزم خسته نباشی 

فدای تو عزیزدلم 

اره بانو جان دیگه توبه کردم 

میگه تا اتفاق نیفته درس نمیشه واقعا همینه الان درس گرفتم 😂😂

چاییمو با چای ساز درست میکنم غذا رو هم که دائم حواسم هست 

حامد رفته نت زده فهمیده که یه محافظ های مگنتی هستن که آشپزخونه رو ایمن میکنن واسه بچه ها که سمت قسمت های پر خطر نرن 

آشپزخونه مون هیچیش پرخطر نیست و قدشون نمی‌رسه 

جز گاز و لباس شویی 

که اینو هم دارم به فکرایی میکنم واسش 🥲

سلامممممممم به همگی دوستان عزیزمممم خوبین شبتون بخیرررر انشالله که روز خوبی رو سپری کرده باشین ♥️ 

تولد سارا جون هم مبارک باشه 🥰😍🥰😍

میگم زهرا ، آتا، مهدیس ،شیوا ، فاطمه ها ، اون دوست مون که عروس بود کجان 

..

منم امروز حامد خونه بود از صبح نشستم خونه رو مرتب کردم برق میزنه حموم رفتم حنازدم‌به موهام 

انقد خسته م فکر کنم تا ظهر  فردا بیهوش شم 

واسه رادین و رادوین چندتا بازی فکری و .. خریدم  خودم بیشتر از اونا ذوق دارم 

چندتا کلمه یاد گرفتن 😂 

واتر یس بای بنانا رد گرین 😂و..

رادوین یه دوست خیالی داشت توی کمد الان دوستش اومده زیر تخت 

وسط غذا خوردن یا بازی کردن یهو پامیشه می‌ره کنار تختش دراز می‌کشه حرف میزنه و الکی می‌خنده  بری بلندش کنی بیاریش خون به پا می‌کنه انقد که گریه می‌کنه  

منم یه مدت یکی دو ماهی میشه که نتونستم نماز بخونم رادین از تلویزیون پخش شده سجده رفتن رو یاد گرفته صدای اذان یا قرآن میاد روسری منو سرش می‌کنه یه سجده می‌کنه  دستشو می‌کشه روی صورتش و پا میشه 😂

هر دو هم فقط این تایم ها کار به کار هم ندارن 

وگرنه بقیه رو یا در حال دعوان یا خرابکاری 

مرسی عشقم 😍

😄😄😄😄😄 نمیدونم دیوارا با ما کار دارن 

فدات بشم

😄😄😄😄😄 احتمالا فهمیدن قصد ما چیه دور و ور ما نمیپلکن