مادرشوهر منم خیلی هپلیه نمیره حموم میگه هرموقع میرم حموم چن روز تب و لرز میگیرم حالا وسط تابستونه ها از جوونیش همینجور بوده من هرروز دوش میگیرم برای همه با تعجب تعریف میکنه میگه عروسم وسواسه 😕تحملش خیلی سخته 😣
وای من بخدا خیلی سوتی میدم خخخخخ.یبارم اولین بارک اومدم خونه شوهرم ایناچندروزموندم بعد لباس زیراموشستم ب مادرشوهرم گفتم کجااویزون کنم گفت بنداز تو کمد شوهرت نگو کمد پدرشوهرم بوده اونم ک مذهبی لباس زیراهم ازاین بندی ها بود وست کلا ابروم رفت دیده بود
از این دست سوتی ها زیاد دادم یبارم تو نامزدی گفت چاییتو بخور گفتم سرشو خوردم داغه همشون چپ چپ نگام کردن ولی واقعا غیرعمد بود😆😆
شوهر خواهرشوهرم داشت تیکه مینداخت ک بابام خیلی کمک کرده ب شوهرم ک تونستیم خونه بخریم و در اخر گفت شما سعیدو سفر خارجم میفرسین ...حاجی ام میکنین ....بعد من یهویی دلم برا شوهرم سوخت .خواستم طرفداریشو کنم گفتم نهههههه اون مارو میکنه ایشالا!!!!!!😮😮😮😮
یکی دیگه هم نوشته بود عقد کرده بوده شب پیش مامانش خواب بوده یهو دست مامانش رو کشیده بوده گذاشته بوده وسط پاهاش. بعد متوجه شده که مامانشه😂😂😂😂
[QUOTE=49062573]الهیییییی😂😂😂😂😂😂😂[/QUOTE
😂😂😂😂😂😂😂
یه سری میخواستم برم خریدبرف اومده بودخیابون کلالیزبودمنم تازه لباس خریده بودم ارایش کرده بودم خواستم برم خیتبون باخواهرم نونوایی روبه روخونمونه شلوغ بودیهوپام لیزخوردکامل پخش زمین شدم ازخجالت گریه کردم
