سه سال عقد بودم شوهرم خيلي اذيتم كرده و مشكلات داشتيم الان پشيمونع و ميك برگرد اما من قبول نكردمچون بیرونم میکرد گفتم نصف خونرو ب اسمم بزن برمیگردم و قبول نکرد
اما خیلی عاشقشم خیلی دوسش دارم دلتنگشم دوس ندارم جداشم اما راهی ندارم چقد زحمت کشید خونمونو ب دلخواه من درست کرد خیلی خوبیا داشت اما خب بدیاشم زیاد بود میشه واس ارامش دلم دعا کنید؟😔ایشالا همه حاجت روا شن
عزیزم منم جدا شدم
نمازشب بخون خواهرم💚
وقتی دلایل منطقی داری
دیگ بهش فکر نکن
من یه تیکه زمین دارم. پول ساختش رو هم دارم ولی با خودم گفتم هروقت ازدواج کردم به سلیقه همسرم بسازمش.
ولی اگه کار به جدایی بکشه اون خونه غیرقابل تحمل میشه. فکر اینجاشو نکرده بودم.
مهربون خانواده دوست محبت کلامی محبت عملی بدون من هیجا نمیرفت و حتی رستوران همه چیش من بودم توی سه سال الویتش من و خواسته هام بود حتی میشد واس خودش لباس نمیخرید ک چیزایی ک من دوس دارم بخره خوشحالم کنه
دلسوز مریض میشدم بامن مریض میشد اینقد مراقبت میکرد ازم تا خوب شم توجهش ب من ۱۰۰ بود ی فرشته بود اما عصبی ک میشد بددهنی میکرد و سریعم پشیمون میشد از خونه مامانشم یکی دوبار بیرونم کرد و ازاین کارا.کلا عصبی میشد نمیتونس کنترل کنه خودشو😔
