گفتم منم مجبور شدم یاد گرفتم.
بابام خونه نمییومد زیاد بخاطر کارش، تعدادمونم زیاد بود، ۴ تا بچه و مامانم، تو ماشین اطرافیان جا نمیشدیم.
مامانم یه پراید خرید، منم بزرگه بودم تو خونه.
دیگه همه گفتن تو باید یاد بگیری.
دیگه مامانمم واقعا کمکم بود، حمایت میکرد، هی میگفت استرس نداشته باش، تصادف هم کردی مهم نیست.
دیگه یاد گرفتم، تا داداشم بزرگ شد، دیگه ۱۷،۱۸ شد، خدا رو شکر دیگه خودش رانندگی کرد.
بابامم الام کمرش شکسته، کلا بچه ها رانندگی میکنن.
خیلی راحته ، اصلا نترس.
یاد میگیری