ازدواج تو سن کم طلاق تو سن کم دخالت خانوادم تو زندگی قبلیم و زندگی الانم بازیچه دست خانواده بودم کتکایی ک بچگیم خوردم از دوباره عاشق شدم از دوبارع مخالفت از دوباره دوری از دوبارع مسعولیتی ک رو دوشامه تمسخر خانواده محدودیت های بی سر و پا نداشتن پول محتاج بودن پونزده کیلو اضافه وزن
بازم خداروشکر سالمم
اینم یادم رف بگم ازدواج توسن کم طلاق
اسیب روحی
شهرکوچیک که هر غلتی کنی میپچه و همه فامیلن اشنان و.....
هر دردی تو عالم هست خدا انگار گفت حیفه بیا یدونشم برا تو باشه یه وقت کم نیاری
سوختن دستای همسرم ، و افسردگی بعدش و از بین رفتن رابطه زناشویی‌مون و از بین رفتن مهر و محبت و عشق ما نسبت ب هم ب خدا خسته شدم منم آدمم.
ینی میشه ی روز بیام بگم همهمه چیز درست شد؟
اصلا اینو ب کی میتونم بگم یا چی یگم که یکی منو مسخره نکنه ، که یکی منو بفهمه🥺🫠
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
