خوب بیشعوری اون ها هم بوده دیدن تنهایی صدات نزدن. خودت پامیشدی. حالا انگار افتخار بوده با اون ها برقصی. پشتت رو میکرپژ میرقصیدی.
میفهمم احساس آدما رو نمیشه به زور تغییر داد ،خداروشکر کا خانواده شوهرت باهات خوش برخوردن ،خانواده شوهرمن حتی باعروسی که ده سال بعد من اومده و شهرستان هم هست بااون صمیمی هستن و توجمع خودشون راه میدن ،هرجمعه خونه پدرش جمع میشن ولی من چون روی خوش ازشون دریافت نمیکنم خیلی نمیرم دلم واسا بچه هام میسوزه بچه ها اونا هرهفته جمع باهم بازی میکنن
دقیقا با گوشت و استخونم درکت میکنم ما هم بخاطر پدرم اومدیم یه شهر دیگه از خانواده مادری و پدری کلا خیلی دوریم و رفت و امدامونم خیلی کمه اونا همه باهم خیلی صمیمین ولی من تک و تنها با من مثل غریبه ها رفتار میکنن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
