امروز دوتا خاله هام داشتن با هم حرف میزدن تلفنی میگفتن آدم باید دوست زیاد داشته باشه و هی از خودشون که دوست زیاد دارن تعریف میکردن
من آدمیم که با هر کسی دمخور نمیشم و دوست و آشنا هم دارم ولی خب با یسریاشون فقط رفت و آمد بیشتری دارم یجورایی منفعلم اونا نگن بیاین بریم بیرون من نمیگم و کلا رفت و آمدم با همین دوستایی که دارمم کمه
بعد با حرفای خاله هام به من برخورده
واقعا چرا اینجوریم انقد زودرنج انقد دل نازک
اه حالم از این اخلاقام بهم میخوره