خواهر برادری ندارم تو این دنیا تک و تنهام و متاهلم.
پدرمادرم بنده خداها روز خوش ندیدن از اول
زندگی شون ...
الانم هر دو پیر شدن...بابام علایم خطرناکی از خودش نشون میده نگرانم دکترم نمیاد امیدوارم چیزی که علایمشو داره نباشه...آلزایمر خفیف هم داره
مامانم بیچاره بیماری پوستی وحشتناک گرفته نابود شده دکترها هم سر درنمیارن
سنشون هم ۶۰ و ۵۰ هست
خلاصه غصه اینکه بزودی میخوان تنهام بزارن داره منو دق مرگ میکنه...خیلی حالشون بده ...خیلی😔
کاش پدرمادر من یه زندگی معمولی بخور نمیری با سلامتی تا سن حداقل ۸۰ رو داشتن....
زندگی شون انقدر صفر بوده که همون زندگی بخور نمیر هم براشون آرزو بوده
من چجور نبودشون رو تحمل کنم..چجور هضم کنم که حسرت به دل برن از دنیا
هیشکی جز اونا ندارم...
آینده از نظرم خیلی وحشتناکه
کاش یه پدرمادر نرمال داشتم....