روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
هیچ وقت برای بودن با کسی یا رسیدن به چیزی آزادگی و اَرزش خودتون رو پایین نیارید....خدا همه ی ما رو در کمالِ آزادگی و بزرگی آفریده و این وجودِ ما بینهایت هست....تموم زیبایی های دنیا و آسمون و کهکشون ها دربرابر انسان مثل سَرسوزنی دربرابر اُقیانوسه اصلا قابل مقایسه هم نیست ..پس خودتونو که بینهایتید محدودِ کسی نکنید..نزارید بینهایتِ درونتون منتظر چیزی بمونه... کافیه بدونید چقدر اَرزش و جایگاهتون بالاست که فراتر از همه چیزید.....چیزی که حَواسِ شما رو از باریدنِ برف و بارون پَرت کنه و نزاره بوی عَطرِ گُل و گندم و خُنکی نَسیم رو اِحساس کنید و نزاره عاشقانه حرف بزنید و با شادی زندگی کنید اشتباهه و انتخابش نکنید....