ما روز اول که همو دیدیم اومده بود دانشگاهمون دنبالم. بعدش رفتیم دربند. بهم گفت قلیون میکشی؟ یه نه شل و ول گفتم . گفت پس دوس داری بکشی. از اون اصرار از من انکار؛ آخر دستش خورد قلیون چپه شد زغال افتاد روی پاش. کلی خندیدیم
اخرین بوس رو یادم نیست برسه به اولی😆😆😆😆
جمع کنین باو
التوبه
😆من برم نمازشبموبخونم چهل رکعتشوخوندم صدوهفتادتاش مونده:/// تابرگردم تسبیحارو دراوردینا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
