2777
2789

بچه ها لطفا راهنمایی کنین من با شوهرم دوست بودیم ازدواج کردیم یعنی الان هف ماهه عقبیم مادر شوهر و خواهر شوهر خیلی اذیتم میکنم دو هفته است نمی رم به شوهرم هم میگم اذیت میشم چطور رفتار کنم بخدا دیونه شدم

خدایی هست که بیشتر بیشتر دوستمان دارد .....میگذرد هم سختی ها هم خوشی ها....  قدر لحظات رو بدانیم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من سه سال عقدموندم وای وحشتناک بوداگه برگردم یه روزم عقدنمیمونم    


خيلي بده بخدا 

ندارم هيچ اميدي به اين دنياي تبعيدي... كه من از بد بياباني گرفتم راه دريا را..

تب جان بنظر رفت و آمد کنم باهاشون وقتی می رم خونشان دیدنم میکنن مادر شوهرم میگه پسرم رو از راه درآوردن و از این حرفا البته مستقیم نمیگه از ترس خواهر شوهرم نامردم نمیتونه یه شکلات بده بهم نمیذارن یه لحظه تنها باشیم

خدایی هست که بیشتر بیشتر دوستمان دارد .....میگذرد هم سختی ها هم خوشی ها....  قدر لحظات رو بدانیم

چه جور اذیتی؟خب اگه شرایطشو دارین زودتر ازدواج کنید

خشم بیش از حد گرفتن وحشت ‌آرد و لطف بی‌وقت هیبت ببرد ،نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند...
تب جان بنظر رفت و آمد کنم باهاشون وقتی می رم خونشان دیدنم میکنن مادر شوهرم میگه پسرم رو از راه درآور ...

اولشه يكم حسودى ميكننن بهت

تو مرا جان و جهانى چه كنم جان و جهان را❤️خدايا ممنون ازين نعمت هاى زيبايى كه بهم دادى 🥰💖💕💜💖💖💖💖💚
من سه سال عقدموندم وای وحشتناک بوداگه برگردم یه روزم عقدنمیمونم    

👍👍👍👍👍

من اگه عقل الانمو داشتم ده روز يبار ميرفتم خونه مادرشوهرم به صورت مهمان 

شوهرمم اگه دلش تنكگ ميشد زود عروسي ميگرفتم

واقعا بچه بودم

خيلي بده بخدا 

خداشاهده اونقد خسته شده بودم که بیشتر وقتا دیگه دلم نمیخاست خونه هیچکدوم از پدرا برم توپارک میموندیم...

ماکه خیلی اشتباه کردیم دوتامونم سیرشدیم اینهمه عقدموندیم

پاییز جان گفتن باید یه سال عقد باشیم تا پول رهن ایسنا درست کنیم

خدایی هست که بیشتر بیشتر دوستمان دارد .....میگذرد هم سختی ها هم خوشی ها....  قدر لحظات رو بدانیم

چون با شوهرت دوست بودی حساسیت نشون نده که فک کنن این نقطه ضعفته منم با شوهرم دوست بودم ولی جوری رفتار کردم که مادر بزرگ ۹۰ سالش میگفت شما خوب کردین دختر باید خودش انتخاب کنه

زیاد خونشون نرو بیشتر بیرون قرار بزار 

شوهرت یه کم به خودش سختی بده واسه دیدنت

زودتر هم عروسی کنید که مشکلات تموم شه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز