شوهر وحشیم صندلی رو برداست جلوی بچه کوبید زمین پایه هاش خرد شد در و دیوارا رو کوبید به هن عربده میزد بچم خیلی ترسید من مقثر دعوا بودم ولی خیلی واکنش شدیدی نشون داد بچم به سدت وحشت کرد و خشک شده بود اصلا بعد دایم گریه میکرد بعدش هم خودش خورد زمین با پشت سر و دیگه نور علی نور شد
دارم از استرس میمیرم
بع داین جریات خیلی حرفای بی معنی بچم زد کلی دور خودش چرخید انگشتاش ر. به هم فشار داد به سختی و خیلی دیر خوابید میترسم دور از جون خوف کرده و طوریش بشه