بابام تو اتاق خواب خواب بوده صدا از پنجره میومده دید یه نفر باهاش صورت به صورت شده
طبقه اولن خیلی فاصله داره ولی نمیدونیم چجوری اومده بالا
من خونم نزدیکه بهشون اومدم پیش مامانم
خوابمونم نمیاد بابام رفت سرکار بنده خدا
میگم بنظرتون دیگه اینحا نمیان؟ما یکم میترسیم راستش
هی تن تن میریم از پشت پنجره چک میکنیم بیرونو از ترس
یا خدا منم ترسیدم 😑💔
نمیاد دیگه
وااایییی
نمیاد اما در و پنجره و.... قفل کن
شوهرت کجاست
کاش بود
چرا حفاظ نمیزارن که امنیت داشته باشن
ی روز ساعت س صبح توحیاط بودم
بعد یهو یکی از دیوار خونمون اومد بالا
بدون هیچ واکنشی زل زدیم توچشم هم
ن اون حرفی میزد ن من
تهش من ب خودم اومدم دویدم توخونه
دیگ نمیدونم اقا دزده چیکارکرد
ولی الان افتاد یادم ترسیدم کاش داد میزدم
نه نمیاد هنوز داره فرار میکنه
