بعدش سرم منت میزاره خدایا خیلی خستم تامیام باهاش حرف بزنم ازم فرارمیکنه حوصله حرف زدن نداره یبارراجع ب اینده وزندگیمون حرف نزد بیرونم میبرم بزور یساعت بعدمیگ کاردارم بایدبرم من ب عنوان ی زن باسوهرم حرف نزنم باکی حرف بزنم؟!! ن توجه میکنه ن شعورش میرسه شایدپول نیازداشته باشم خودمم بگم سرم منت میزاره بگین چکارکنم بعدعمری زوری گفتم میخوام برم باشگاه پول دادلباس خریدم و... الان هی میزنه توسرم لباس خریدم برات داره حالم بهم میخوره ازهمه چی بامنت وزوری منم گفتم دیگ باشگاه نمیرم