من قبلا به اون صورت حس نمیکردم که اینکه میگن خانواده شوهرمون اینطوریه، فلانه، بهمانه، ...چه طوریه
چون غالبا رابطم و رابطشون باهام خوب بود
اما از وقتی که باهاشون اومدم مسافرت احساس میکنم به اندازه قبلا دیگه دوستشون ندارم...
حالا میبینم چقدرررررر خواهرشوهرم از خودش تعریف میکنه
یا چیزای دیگه
دلم گرفته از دست شوهرم و خانواده ش
میشه بهم دلداری بدید و جو و روحیه م رو عوض کنید
دلم میخواد بعضی رفتارها و حرفاشون برام مهم نباشن
خواهش میکنم اگر نمیدونید چطور روحیه و کمک بدید حداقل جوک تعریف کنید یا خاطره طنز بگید که مودم عوض بشه
ممنونم
لبخندامیرالمومنین نصیبتون