چند روز قبل مهمون بودیم خونه بابام و ما دیرتر رفتیم بابام وباجناق هاش گفتن بیا اینجا بشین این نرفته بعد گیر داده به پسر خواهرم که چرا اون نگفت بیا جای من بشین. وداداشم هم گفته زود سوپو بکش ببرم اینم ناراحت شده که چرا اینجوری گفت. حالا هم میگه من دیگه خونه خواهرت و برادرت نمیرم تو خودت میدونی خیلی ناراحتم خیلی میگه هرکی رو هم واسطه کنی قبول نمیکنم شما باشین چیکار میکنین؟؟؟
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
اره از اولم از اونا خوشش نمی اومد شما بودین چیکار میکردین
شرایط سختیه حتما باید ادم تو موقعیتش باشه تا تصمیم بگیره من که اخلاقیات شوهر شما رو نمیدونم ولی احتمالا مغرور و از خود راضیه از اونهایی که هر دستتو تا ارنج تو عسل کنی گاز میگیره
درخواست دوستی ممنوع❌وضعیت سایت جوریه که دیگه فکر میکنمم خودمم فیکم هنوز لو نرفتم🥴
دو حالت داره یا با زبون خوش خرش کنی که خب فرسایشی هست و اعصاب برای خودت نمیمونه دو بزاریش به حال خودش و خودت تنها بری بزار ببینم همه اعضای خانوادت هم از این اخلاق شوهرت خبر دارن نه
درخواست دوستی ممنوع❌وضعیت سایت جوریه که دیگه فکر میکنمم خودمم فیکم هنوز لو نرفتم🥴
ااواول میگفت من خونه بابات اگه مهمونی جمع باشه نمیام دیشب بحثمون شد دیگه بدتر. شد گفت نه من میرم نه اونا بیان. کیگه چرا طرف اونارو میگیری یا منو انتخاب کن یا شپهر خواهرت رو