میدونی با چشم و گوش خودمم دیدم کشونده کنار داشته بچه ش یاد میداده..که به اینا اینطور بگو...اون طور بگو.
از شوک شدن این قضیه بدتر نرفتم مچش رو بگیرم..
از صحنه ی نمایش مزخرفش خودمو دور کردم..
وآقعا به بچه های ساده خودم هرچی یاد میدم
صمیمی نشین
مثل خودم خیلی ساده ان بلد نیست بپیچونن بچه فامیل رو
میدونی اگه بچه شون عادت کنه بیاد..
میدونم یاد میده اینجا بخوابه..
بنظرت تفریح بیرون ببرم بچه هاشون رو..
به خونه مون عادت نکنن یا نه
اصلا بشم یه عمه و خاله ی سرد بی روح..
واسه بچه هاشون..
یا مثلا با بچه هام چه نقشه ای بریزیم
واسه بی محل کردن بچه های کننننه ی فامیل