من و نفس قرار گذاشته بودیم امروز با هم بریم بیرون ناهار بخوریم صبح بهم زنگ زد گفت پام درد میکنه میتونی با خودرو خودت بیای دنبالم هوا هم سرده نمیشه پیاده رفت گفتم اما قرار بودیم بریم پیکنیک تو جنگل آتش روشن کنیم من حتی نفت هم برداشته بودم و بهش هم گفتم صابون و کیسه با تو حالا همه برنامه و حرفامون یادش رفته اینم از شانس ماست
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗
محمد کارامل سفر عسلبیمارستان داخلیافسوستجسمارادتروح
محمد میگه وقتی آدم میره سفر باید هتل رزرو کنه و بعد سفر بره بخش داخلی بیمارستان بستری شه شاید براتون عجیب باشه با این که آدم پرخوری نیست اما بعد سفر یه راست باید بریم دکتر چون هر چی تو هتل میبینه باید بخوره اگه ۱۰ مدل غذا باشه چون پول داده باید بخوره میگه اگه نخورم بعدش خاطرات رو تجسم میکنم و افسوس میخورم امروز اومدم چمدون رو بعد از یک هفته باز کردم فکر میکنید چی دیدم عسل و کارامل از هتل برداشته اورده دیگه معدش رد داده دلش هم نیومده از اینا بگذره حالا جدا از این شوخی ها محمد واقعا روح بزرگی داره و ارادت خاصی به مسئولین هتل داره 😁
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗
چهارشنبه پیش به سعید گفتم بسه دیگه خواب و خستگی یه قرص بخور یا پاشم برات قهوه درست کنم با هم سریال جدید سرو که تازه قسمت جدیدش اومده ببینیم یا اصلا یه اهنگ بزارم با هم گوش بدیم یا بریم تئاتر نمایش مجموعه شکار رو ببینیم دیدم اصلا جوابمو نمیده برگشتم دیدم خوابش برده و حرفای من انگار براش لالایی بوده
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗
رنگ زندگی از نظر من یه رنگ نیست مجموعه ای از رنگاس یه جعبه مداد رنگیه انگار، و دقیقا هر لحظه و هر چیزی رو میشه به رنگ های مداد رنگی تشبیه کرد مثلا تنهایی رو مشکی نامید کوه و روشنایی و آب رو آبی و صدای گوش نواز خواننده ی مورد علاقمون هم میشه گفت سبزه بنظرم اون حشره ای هم که دلیل آفرینشش رو نمیدونم هم اون رنگ تو جعبه س که هر کسی یه رنگی بهش میگه ولی یه چیزی بنظرتون بهشت چه رنگیه
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗
قبل از عید به مادرم گفتم باید بریم بازار گل و چندتا گلدان جدید بگیریم یه روزی که هوا ابری بود گفت تا هوا خوبه بریم خریدامونو بکنیم آماده شدیم کفش هاشو از تو جا کفشی تو خونه برداشت اما یادمون رفت کلید برداریم و این شد که مامان تا اخر مسیررفت و برگشت غر بزنه سرم در حین پیاده روی یکدفعه آنچان هوا باد و بارانی شد که لانه زنبور پر از عسل نمیدونیم از کجا پرت شد وسط خیابون و ما هم از ترس این که زنبورا نیشمون نزنن تا پاهامون یاری کرد دوییدیم
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗
امروز یهویی تصمیم گرفتیم یه سفر دو نفره با پرایدمون بریم من همیشه واسه سفر عادت دارم هر وسیله ای که فکر میکنم حتی ۱ درصد ممکنه لازم بشه رو بردارم شروع کردم چمدون بستن اول از همه لوازم آرایشی بهداشتیم رو جمع کردم و طبق معمول اولین چیزایی که گذاشتم ماسک مو و لیف ، لاک و ادکلنم بود همسرم میگه به جای این که وقتت رو انقدر صرف آرایش کنی کتاب بیار بخون اخه کی تو سفر کتاب میخونه که من دومیش باشم من حتیاگه فرصت هم داشته باشم و بیکار باشم خوابیدن رو ترجیح میدم حتی تو ماشین و رو بالش کوچولو خلاصه بعد از این که راه افتادیم تصمیم گرفتیم نهار رو بریم رستوران کندو وسط راه دسشوییم گرفت و دنبال سرویس بهداشتی میگشتیم که پیدا نکردیم دیگع مجبور شدیم به رستوران دیگه ای بریم که بتونم برم دسشویی حالا از شانس بدم میزای رستوران سنتی بود و منم جورابم پاره بود دیگه هر جور شد اون ساعات سپری شد
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗