سلام میخوام جریانو تعریف کنم که نظر منطقی بهم بدید کمکم کنید
شوهرم خانوادش حدود یکماه بود که قهر بودن سر پسرم که رفته بود خونشون باصدای گریش شوهرم رفت آوردش و میگفت اذیتش میکنن و خواهرشوهرم رو زده بود...گذشت تا 6روز پیش حنابندان دعوت بودن پدرشوهرم اینا شوهرم میگفت چرا رفتن ب ما نگفتن خب حقم داشتن وقتی قهر بودیم چطور بگن فرداش صبح پسرم رو برد مدرسه منم آماده بودم برم دانشگاه اومد خودش رفت دراز کشید دیدم از طرف مدرسه پیام دادن که معلم نمیاد بیایید بچهها رو ببرید منم فکر کردم شوهرم خوابه ب مامانم گفتم بره بیارش خونشون پیش مدرسس. بقیش رو کامنت بعدی میذارم