2777
2789
عنوان

اومدم قهر حال خوبی ندارم

371 بازدید | 42 پست

سلام میخوام جریانو تعریف کنم که نظر منطقی بهم بدید کمکم کنید

شوهرم خانوادش حدود یکماه بود که قهر بودن سر پسرم که رفته بود خونشون باصدای گریش شوهرم رفت آوردش و میگفت اذیتش میکنن و خواهرشوهرم رو زده بود...گذشت تا 6روز پیش حنابندان دعوت بودن پدرشوهرم اینا شوهرم میگفت چرا رفتن ب ما نگفتن خب حقم داشتن وقتی قهر بودیم چطور بگن فرداش صبح پسرم رو برد مدرسه منم آماده بودم برم دانشگاه اومد خودش رفت دراز کشید دیدم از طرف مدرسه پیام دادن که معلم نمیاد بیایید بچه‌ها رو ببرید منم فکر کردم شوهرم خوابه ب مامانم گفتم بره بیارش خونشون پیش مدرسس.  بقیش رو کامنت بعدی میذارم

خب

اون کسایی که یروز مرحم زخمشون بودم با گریهاشون گریه با خندهاشون میخندیدم /اون کسایی که برای پناه و فرارشون سنگرشون شدم / اون کسایی که براشون دفاع کردم /کسایی که بهونه گرفتن و ازم دورشدم برای دردام/یادتون باشه دیگه نه مرحمتون میشم  نه سنگرتون                                                             ☝️نه خودتونو میخوام نه دوستیه خاله خرستونو ☝️                                💎💍💎                                        تو همون سنگر دشمن لیاقتتونه 🤘

چند دقیقه بعد شوهرم پاشد بش گفتم مامانم پسرمو برده خونه من برم دانشگاه بعدش میارمش گفت الان میرم میارمش گفتم خب من کلاس دارم بزار باشه گفت نه میمونم پیشش منم چیزی نگفتم ولی مشخص بود داره لج میکنه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

رفت آوردش..اینم بگم شوهرم از وقتی یادم میاد با مامانم لج بوده بی احترامی کرده..بعد درومد گفت مامانت مشکلش چیه با من گفتم چ مشکلی گفت نکنه ب برادرزاده اش توهین کردم ناراحت شده گفتم بنظرت توهین کار درستیه گفت ازاین بعضی بعد مامانت نمیره سراغ بچه پسرم دیگه نمیره خونه بابات منم قبول نکردم اینم بگم عادتشه وقتی با خانواده خودش قهره میخاد یجوری با خانواده منم همینکارو کنه..خلاصه سر همین حمله کرد سمتم انقد منو زد تو سر صورتم با توک پا می‌زد تو کمرم منم فقط جیغ میزدم و ب این فکر میکردم ک پسرم داره این صحنه هارپ میبینه 

منم دیگ نتونستم تحمل کنم حالم انقد بد بود گفتم ی لحظه هم نمیمونم اینجا پسرم همش داشت گریه میکرد ولی نبردمش با خودم چون میدونستم اگر بگم میخام ببرمش نمیذاره و فکر میکنه نقطه ضعفمه

دو شب همش پیام میداد التماس می‌کرد بیا ولی من جواب نمی‌دادم تا دیشب دوباره گفت تا کی میخای برنگردی گفتم من بت اعتماد ندارم چون بار اولش نبوده بعد گفت هروقت اعتماد داشتی برگرد تو اینستا و واتساپ بلاکم کرد انگار بدهکارشم شدم

چکار کنم بنظرتون پدرومادرم خیلی داغن اصلا نمیذارن ک برگردم میگن باید ادب بشه خودمم دلم ب برگشت نیست فقط غصه پسرمو میخورم...اینم بگم فرداش پسرمو آورد در خونمون حالا امروز اومد بردش دیگه هنوز نیاوردش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز