2777
2789

  هفته۲۳ یعنی دقیقا روز ورود به ۶ماهگی نمی‌دونم چی شد یهویی پاهام زیر خودم قفل شدن و افتادم روی پاهام و خودم پامو شکوندم شکستن خیلی خیلی بدجور  توروخدا بیایین کمکم کنین دارم دیوونه میشم.از ترس نمی‌خوابم نه شب نه روز.

باردارم الان ۶ماه هستم و فردا انشاءالله وارد ۷ماهگی میشم.وای نمیدونین چه دردی تحمل کردم و همچنان دارم درد میکشم.چند روز دردمیکشیدم اخه دکترا به توافق نرسیدن که برم اتاق عمل.چون دکتربیهوشی گفتن داروی بی حسی و بی هوشی خطرناکه برای زن باردار و جنین.اما دکتر جراح گفت اصلا نترس و بیا رضایت بده تا عملت کنم با نظارت دکترا و متخصص زنان و ماما و کلی دستگاه.آخرش با توکل بر خدا و سپردن خودم به خدا و پیامبر و اهل بیت صلوات علیهم و با امضای خودم و شوهرم رفتم زیر عمل و چندتا دکتر و متخصص زنان و ماما بالا سرم بودن و با دستگاه همزمان با عمل جراحی سونو روی شکمم بود و بچه رو چک میکردن که اتفاقی نیفته.در حین عمل من چشامو بستم و فقط قرآن و آیه الکرسی و‌ذکر می‌خوندم و دکتر بیهوشی از ترسش هر لحظه بهم میگفتی حالت خوبه و میگفت زنده ای    چشام باز میکردم و میگفتم بله خوبم.البته دکتر فقط ساق استخوان درشت نی رو عمل پلاتین کردن و بعد عمل دکتر اومد بهم گفت استخوان مچ پا رو برات جا انداختم و بعد از کشیدن بخیه های عمل بیا تا برات گچ بگیرم تا مچ پات هم جوش بخوره.دکتر گفت اگه میخواستم مچ پا هم عمل کنم و پلاتین بزارم احتمال خونریزی زیاد بود چون باید چند ساعت زیر عمل جراحی میموندی و برای تو و جنین خطر داره.

دیگه الله کریم.معلوم نیست آخر و عاقبتش. من از اول جفت جنین پایین بود و استراحت مطلق بهم گفته بود دکتر. اگه تاپیک قبلی خونده باشین که میگفتم نمیتونم بخوابم و قبول نکردم بستری بشم یا استراحت مطلق بکنم ولی الان همه گفتن خوبه آخرش هم بستری شدی و هم روی تخت خوابیدی  موقع شکستن پا و عمل کردن از شدت درد و گریه ها و فریاد زدن کامل جفت اومده پایین.کلی قرص و دارو دکتر داده که از ناحیه پا و عملم عفونت نکنم و لخته خون نشه تا سکته نکنم یا آمبولی ریه نشه.خداروشکر شوهرم و خانوادش و خانوادم خیلی دارن از من مراقبت میکنن و همیشه شوهرم منو پانسمان می‌کنه و آمپول زیرجلدی میزنه. و دکتر و ماما هم به من سر میزنن.ولی واقعا خسته شدم از فکر و خیال.هزار توصیه کردن دکترا و  هرکی چیزی گفت و گیج شدم چیکار کنم ب نظرتون  دارم از استرس میمیرم دلم پره از این همه بدشانسی   ای خدا کمکم کن   برام دعا کنین عزیزان  

آخی عزیزم،🥺انشالله زود زود خوب بشی و به سلامت زایمان کنی😍غصه نخور دیگه کاریه که شده

مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

آخی عزیزم،🥺انشالله زود زود خوب بشی و به سلامت زایمان کنی😍غصه نخور دیگه کاریه که شده

ممنون گلی   واقعا از استرس نمی‌خوابم نمیدونی چقدر دکترا استرس وارد کردن نمی‌دونم حرف کدوم دکتر گوش بدم  خصوصا این آمپول دور ناف زیر جلدی اسمش انوکساپارین که لخته خون نشه.دکتر گفت چون بارداری دور ناف بزن اما من خیلی فوبیای  ترس دارم و جرات تحمل درد ندارم از بس درد داره یک بار دور ناف زدم همش توی بازو یا ران میزنم اما میگن چه بزنی چه قطع کنی خطرناکه و خیلی توی فکر و خیالم 

انشالله بچت سالم ب دنیا میاد

انشاءالله عزیزم دعا کن نگرانم  .توی بیمارستان قبل و بعد از عمل کلی سونوگرافی و آزمایش خون و عکس رادیولوژی از من گرفتن خداروشکر ظاهراً خوب بود اما دیگه بعدش نمی‌دونم چی میشه.اخه میگن عکس رادیولوژی از استخوان خیلی خطرناکه برای زن باردار و جنین.با اینکه جلیقه سنگین سربی منو پوشوندن موقع عکس گرفتن و به اصرار ما و رضایت کتبی من و شوهرم قبول کردن عکس بگیرن چند بار 

ممنون گلی واقعا از استرس نمی‌خوابم نمیدونی چقدر دکترا استرس وارد کردن نمی‌دونم حرف کدوم دکتر گوش ب ...

دوست منم بارداره و چون چاقه دکتر بهش همین آمپول را داده و گفته دورناف بزن ولی اونم می‌ترسه میزنه بازو و ران، نترس چیزی نمیشه انشالله😍

دخترخاله شوهرم هم 5 ماهش بود تصادف کرد لگنش شکست اونم خیلی خیلی زجر کشید و سختی ولی پسرش سالم و سلامت اونم طبیعی یه دنیا اومد😍توام غصه نخور استرس را دور کن تا زود سرپا بشی انشاللا😘

مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍

آدمیزاد تا یکی بدتر از خودش رو نبینه انگار آروم نمیشه من الان تاپیک زدم راجع به اضطراب شدیدم تو بارداری الان که شرایط تورو خوندم حس کردم واقعا من دارم ناشکری میکنم واقعا زن قوی ای هستی کاش کمی از قدرتتو من داشتم انشالا هردو به سلامت این دورانو پشت سر بذارین سالم بغلش بگیری لطفا برای آرامش روحو روان بهم ریخته منم شما و هرکی که تونست دعا کنه تاپیک آخرم گفتم دردمو

خدا خودش کمکت کنه عزیزم چقدر شرایطت دردناکه از امام زمان کمک بخواه ازش مدد بگیر

خیلی دارم خدا و پیامبرش و امامان رو صدا میزنم دیگه کم آوردم هنوز ویار دارم و حالم خرابه   .توروخدا دعا یادت نره قربونت برم

الهی آمین یا رب العالمین.فقط دعا کنین عزیزدلم

چشم حتما 

ناراحت نباش استرس هم ب خودت نده برای جنینت خوب نیست عزیزدلم انشالا که هم تو زود خوب میشی هم نینیت ب سلامت دنیا میاد 

نگران نباش برای خودتون و بچه بده

توکل بر خدا فدات ابجی   دارم روزمرگی هام با درد و ناراحتی میگذرونم از اول بارداری تا الان همش حالم خراب.هر روز مشکل جدیدی.به شوهرم همیشه میگم من حس میکنم زنده نمیمونم.اول از زایمان میترسیدم حالا هم درد جدید اضافه شده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز