بچه ها من زندایم خیلی حساس زود رنج و خودش دسته بالا میگیره کنارش بشینی تورو تحقیر میکنه خودش بالا میگیره تحصیلاتش پولش به رخ میشه وقتی میاد انگاری باید فرش قرمز پهن کنی دایم حسابی ازش حساب میبره و عاشقش هم هست تا اینجا اوکیه چند سال پیش این خانوم گفت من باید خونه زندگی همه چی محله رو عوض کنم و کرد و کلی بدهی بالا اوردن حالا از خودمم بگم من با سختی زیاد زندگی کردم پدر بیکار مریض باید خانوادم جمع جور میکردم هیچکس حالم نپرسید مستقل بودن تنهایی مرد خانوادت باشی سخته خلاصه از نظر مالی متوسطیم اون زمان پولی داشتم و به دایم اعتماد صد درصد داشتم چون قبلا هم بهش پول داده بودیم بدون کاستی بر گرداند اما اینبار که با فشار زیاد پولم ازم گرفتن قول دادن برگردونن نکردن مال سال۹۵ هرچی حرف زدم زندایم گفت خانواده منم کمک کردن مبلغ بالا پس اگه برای خانواده خودت برگردانی باید مال منم بدی خانواده اون به پولشون نیاز نداشتن اما برای جراحی نیاز داشتم خلاصه ندادن من گذشتم مشکل من این نیست میدونید چیه زندایم قفلی زده روم دایم بر علیه من پر میکنه چند روز پیش اومدن خونه مادربزرگم از ورودش قیافه گرفته بود منم رفتم سمتش باهم حرف نزد گفتم شاید حال نداره رفتم شیرینی میوه شکلات چایی دادم برداشت تو روم نگاه نکرد رفتم بحرفم جوابم ندادگذشت چند روز دایم کلافه ام کرده که سارا به من احترام نگذاشت به زن من احترام نگذاشت بایداحترام بزاری من هرجا اینا باشن چون میدونم حرف در میاد نمیرم این اخری به اصرار رفتم خلاصه نمیدونم زنگ بزنم دایم یا نه میدونم اخرش مجبورم میکنن به زنش زنک بزنم و عذر خواهی کنم واقعا انقدر میگن کلافه ام کردن به خدا من حتی نمیتونم گلگی کنم یعنی حوصله ندارم درگیر خودم زندگیمم واقعا نمیدونم چرا این زن قفلی زده روم