یکساله عقدیم جدیدا نماز نمیخونم یعنی زورم میاد بعدشم دوست ندارم به زور بخونم یا سرسری بخونم دوست دارم با جون و دل بخونم خیلیم دارم تلاش میکنم ولی خب
امشب خونه مادرشوهرم موندم بعدش سر شام برادرشوهرم که ۱۲ سالشه برگشته میگه چرا نماز نمیخونی یک خانم فلان باید نماز خون باشه هی پشت هم میگفت اعصابم بهم ریخته بود چندین بار هم قبلا گفت چه معنی میده این کار؟من داداشم توی کارام نظر نمیده دخالت نمیکنه بنظرم این یه چیزیه به خودم ربط داره
واقعا عصبی شدم گفتم دخالت نکن و فلان
حالا بنظرتون به شوهرم بگم ناراحت شدم تا یه تذکر بهش بده؟چون چندین بار تکرار شده